سلام استوار

خاطرات نظامی

سلام استوار

خاطرات نظامی

سلام استوار
وبلاگ سلام استوار محلی برای خاطرات ، تجربیات ، نظرات سربازی و یا بودن در جمع سربازان است و امید است این گفتگوها باعث انگیزه ، تجربه و نشاط در میان نظامیان باشد از هر ارگان و لباس و درجه ، سلام استوار یعنی سلام بر تو که استوار ،مردانه و با غیرت به سربازی آمدی و تحمل و شکیبایی کردی و به پایان رساندی

با سلام 

محمدی هستم در سال 92 در کنار بازارچه قصر شیرین خدمت میکردم .یه روز دوستم سر درد شدیدی گرفت و اونا پیش استوار ذبیحی بردم .گفتم سلام استوار دوستم سرش درد میکنه اون گفت مشکلی نیست دفتر بهداری را بیار اسمش را بنویس و خودت ببرش بهداری گردان .در همین حین استوار نگاهش به یه نفر افتاد که تو بیابون نزدیک مرز راه میرفت . یه دفعه گفت  سربازا برید فورا اون نفرا بیارید ببینیم چرا  اینجاست . چند نفر شروع به دویدن کردند و جالب بود رفیقم که سردرد داشت جلوی همه میدوید ؟؟؟

خلاصه وقتی اون نفر را اوردند استوار به رفیقم گفت مگه تو سرت درد نمیکرد ، گفت چرا درد میکرد ولی انجام وظیفه و اینکه ماموریت به تاخیر نیافتد مهمتر است و درد اون لحظه یادم رفت . استوار گفت الان هم درد میکنه . دوستم گفت اره ، استوار گفت خودم با موتور میبرمت اینم تشویقی  من به تو  بخاطر این کار و حرف جالبت.wink

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی